
آري امشب شب يلدا است
شب فال…..
شب عشق…..
شب هندوانه…..
وشب آزادي وشب رهايي
چيزي به يادم نمي آيد
جز اينكه امشب شب تنهايي من است
يلدايت مبارك
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

سلام باورم نميشد
تمام كارام رديف بشه !
من دارم چهارشنبه از ايران ميرم.
ببخشيد كه تا حالا چيزي بهت نگفته بودم !
آخه تازه قطعي شده .
انشالله سال آينده ميام حتمآ.
حلالم كنيد .
از طرف (پاييز)
*يلدا پيشا پيش مبارك*

- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر
ميلاد ِ مسيح گشته و شيرين است
مريم ، نِگه اش به خوشه ي پروين است
عيدي كه به هر كوچه و منزل بيني
هر شاخه ي كاج ، بسته بر آذين است . . .
كريسمس 2014 برشما مبارك
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

آنكسي كه قامتش رعنا بود
شاه ما مسيحيان عيسي بود
همه عمرو زندگيش معمابود
گفت درگهواره سخن عيسي بود
اوكه جسمش زنورآسماني بود
آفريدش خدا زنورعيسي بود . . .

- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

شب است و لحظه ي حرمان مريم
وطفلي خفته در دامان مريم
وجود نازنينش بكر و بي عيب
خدا مي داند و وجدانِ مريم
مسيح خالق و پيغمبر صلح
گلي خوشبوي از بُستانِ مريم
همان طفلي كه از روح خداوند
نهالش تنجه زد در جانِ مريم
ميلاد عيسي مسيح و كريسمس 2014 بر شما مبارك
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

ديده گشودن جهان به رخسار روشن حضرت عيسى مسيح (ع)
نشانه تجلى اراده الهى در شب زمستانى زمين است
همچنان كه وجود قدسى آن حضرت
نشانه يگانگى و تقديس حق در سراپرده وجود است
ميلاد حضرت عيسي مسيح (ع)، پيام آور صلح با خوبان
محبت به ستمديدگان و دوري از ستمگران مبارك باد

- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

عالم امروز پر از ماتم و رنج و محن است
گرد غم بر سر هر محفل و هر انجمن است
اين چه شور است كه بر پا شده در ارض و سماء
اين چه سوز است كه در سينه هر مرد و زن است
بانگ وفرياد به گوش آيد از افلاك مگر
رحلت ختم رسولان و عزاي حسن است
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

اگه يه مرد در ماشين رو واسه خانومش باز كنه
۴تا نتيجه مي شه گرفت:
۱- ماشين تازه ست
۲- زنش تازست
۳- طرف زنش نيست
۴- مرده گلابي و زن ذليله
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۵ بازديد
- ۰ نظر

از بس كه تلمبار نمودم گله ها را
ديگر نبود حوصله اي حوصله ها را
تا زودتر از شايعه آيم به سراغت
بنگر كه گره مي زنم اين فاصله ها را
نه گفتن و راحت شدن ازمخمصه ها بود
انكار نموديم اگر ما بله ها را
گفتي به غزل اين سخن از عقل مينديش
تا عشق كند حل همه ي مسئله ها را
عاشق شدم و بيشتر از آينه خوردم
افسوس تماشا و غم زلزله ها را
بگذار كه تا جغد نشيند به خرابه
شايسته پرواز بدان چلچله ها را
از بهر فريب دل ما زلف و خط و خال
سودي ندهد جمع كن اينك تله ها را
دل سلسله زلف ترا نيك پسنديد
آشوب مكن دست مزن سلسله ها را
گفتي غزلي به من يا دلكش و ديدم
ازشش جهت اين هلهله ها غلغله ها را
تاشعر دلت ساخته گردد چو يكي فرش
بايد كه گره مي زده اي حوصله ها را
تو درد سرودي و دلم شعر لقب داد
بي درد چه فهمد دگر اين مرحله ها را
پرزخم ترينم تو بدان لطف سرايش
بهبود نما اندكي از آبله ها را
دانيم ترابغض گلوگير شد ارنه
يك آه تو نابود كند حرمله ها را
هرجا كه غزل خواندم و يا شعر سرودم
ديديم كف و لبخند ز مردم صله ها رامحمد علي رستمي
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۱۲ بازديد
- ۰ نظر

چه سخاوتمند است پاييز
كه شكوه بلندترين شبش را
عاشقانه پيشكش تولد زمستان كرد
زمستانتان سفيد و سلامت . . .
يلدا مبارك

- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۵ بازديد
- ۰ نظر