مگو كه بي خردم هيچكس نمي خردم
كرامت تو به بالاي دست مي بردم
اگر جدا كني از خود مرا كم از صفرم
و گر كنار تو باشم فزون تر از عددم
گدايي درت از خلق بي نيازم كرد
كه در سوال كسي جز تو را صدا نزنم
هزار بار شدم غافل از تو ديدم باز
فزوني كرمت سوي اين حرم كشدم
ز كثرت كرمت اي كريم اهل البيت
خجالتي كه كشيدم هماره مي كُشدم
زهي كرامت و لطفت كه دعوتم كردي
بجاي آنكه گذاري به سينه دست ردم
مرا ميان سگان درت پناه بده
و گرنه گرگ گنه حمله كرده مي دردم
بهاي يك ثمن بخس هم ندارم
ليك به لطف خويش امام رئوف مي خردم
مرا به گلبن عشقش پناه داد رضا
اگر چه نيست به جز مشت خار در سبدم
نهاده ام به روي خويش نام (ميثم) را
بهانه ايست قبولم كند، اگر چه بدم

- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۷ بازديد
- ۰ نظر
