كار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان
پاداش تو، كي زهر جفا بود، رضا جان
آن لحظه كه پرپر زدي و آه كشيدي
معصوم? مظلومه، كجا بود رضا جان
بر ديدنت آمد چو جوادت ز مدينه
سوز جگرش، يا ابتا بود رضا جان
تنها نه جگر، شمع صفت شد بدنت آب
كي قتل تو اينگونه روا بود، رضا جان
تو ناله زدي، در وسط حجره و زهرا
بالاي سرت نوحهسرا بود رضا جان
يك چشم تو در راه، به ديدار جوادت
چشم دگرت كرب و بلا بود، رضا جان
جان دادي و راحت شدي از زخم زبانها
اين زهر، براي تو شفا بود رضا جان
از آتش اين زهر، تن و جان تو ميسوخت
اما به لبت، ذكر خدا بود رضا جان
روزي كه نبوديم در اين عالم خاكي
در سينه ما، سوز شما بود رضا جان
از خويش مران «ميثم» افتاده ز پا را
عمري درِ اين خانه گدا بود رضا جان

- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۸ بازديد
- ۰ نظر
