شعر عاشقانه خواستم كمي من را با عشق آشنا كني

عاشقانه،عكس عاشقانه،شعر عاشقانه،اس ام اس عاشقانه،جملات كوتاه عاشقانه،عكس عاشقانه دختر و پسر






خواستم كمي مرا با عشق آشنا كني

 عشق را برايم معنا كني

لذت ببرم از لحظه هايش

 آرام بگيرم در آغوشش

خواستم رها شوم از تنهايي

از درد و غصه و نا اميدي

خواستم خزان را زيبا ببينم

 باران را در كنار تو جشن بگيرم

خواستم احساسم را به رخ ديگران بكشم

 طعم دوستت دارم را بچشم

با عشق آشنا شدم و با بي وفايي رفيق

 تنهايي رفت و چشمم رنگ محبت را نديد

از احساسم تنها سردي به جا مانده

 دلم در گذشته ها قصه ي بي وفايي را زياد خوانده…

و من در آتش حقيقتي ميسوزم

كه با خود ميگويم اي كاش رويا بود

 با تو بودن خواب و خيال بود

پشيمان از رفتن به سوي عشق

به سوي عشقي كه هنوز با وجود بي وفايي ات

 برايم معنايش نكردي












تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد