
بنازم آنكه دايم گفتگوي كربلا دارد
دلي چون جابر اندر جستجوي كربلا دارد
دلش چون كربلا كوي حسين است و نمي داند
كه همچون دوردستان آروزي كربلا دارد
به ياد كاروان اربعيني با گريه مي گويد
به هر جا هست زينب رو به سوي كربلا دارد
اربعين حسيني تسليت باد

- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۵ بازديد
- ۰ نظر

چشم گريان سويت از شام خراب آورده ام
خيز، اي لب تشنه از بهر تو آب آورده ام
گر بپرسي داغ تو با سينه خواهر چه كرد
قامت خم گشته يي بهر جواب آورده ام
اربعين حسيني تسليت باد
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

بلبلان آمده گل ها همه پرپر گشتند
حرم الله دوباره به حرم برگشتند
زائر پيكر صد پارة بي سر گشتند
همگي دور مزار علي اكبر گشتند
اربعين حسيني تسليت باد
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

كربلايت بار ديگر منزل زينب شده
در عزاي اربعينت جان او بر لب شده
او كه شمع محفل شمس و قمر، وان غنچه بود
بعد از اين پروانه ي هجده گل و كوكب شده
اربعين حسيني تسليت باد
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۵ بازديد
- ۰ نظر

دل ما در پي آن كاروان است
كه از كرب و بلا، با غم روان است
چه زنجيري به دست و بازوان است
كه گريان ديده روح الامين است
به ياد كربلا دل ها غمين است
دلا خون گريه كن چون اربعين است
اربعين حسيني تسليت باد
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

گلم پرپر شد و بوي گلاب آيد ز خاك او
بگو اي باغ سرخ من، گل من كو گل من كو
حسين جانم، حسين جانم «تكرار»
نمي گويم چها ديدم كه از من باخبر بودي
به هر كويي گذر كردم تو با من همسفر بودي
حسين جانم، حسين جانم «تكرار»
نمي دانم چسان بي تو، به سر عزم وطن دارم
ز هجده يوسفم با خود فقط يك پيرهن دارم
حسين جانم، حسين جانم «تكرار»
به غير از اشك چشم خود نياوردم گلابي را
كه من هرگز ننوشيدم بدون گريه آبي را
حسين جانم، حسين جانم «تكرار»

- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

شايد هواي پاييزي بهترين بهانه باشد
براي بغض هايي كه هيچ كدامشان
ربطي به پاييز هرگز نداشته اند اما من گريسته ام ...

- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۷ بازديد
- ۰ نظر

حسينم واحسين گفت و شنودم
زيارت نامه ام جسم كبودم
چه در زندان، چه در ويرانه شام
دعا مي خواندم و ياد تو بودم 
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۵ بازديد
- ۰ نظر

براي هر بلا آماده بودم
چو كوهي روي پا ايستاده بودم
اگر قرآن نمي خواندي برايم
كنار نيزه ات جان داده بودم 
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

اگر چه اشك گرمي ارمغان آورده ام مادر
نسيم سردم و بوي خزان آورده ام مادر
نيايد كس به استقبال من زيرا كه مي سوزد
ز هرُم شعله اي كز سوز جان آورده ام مادر
به اين بي دست و پايي بي پر و بالي نمي دانم
چه باعث شد كه رو در آشيان آورده ام مادر
اگر من زنده برگشتم ز صحراي شهادت ها
ز صدها مرگ تدريجي نشان آورده ام مادر
رهانيدم ز طوفان ستم ها كارواني را
كه اينك بي برادر كاروان آورده ام مادر
حسينت را نياوردم من و از داغ جانسوزش
دل خونين و چشم خون فشان آورده ام مادر
به جا از يوسفت ماندست يك پيراهن خونين
كه با خون دل آن را ارمغان آورده ام مادر
كمك كن زينبت را تا كنار قبر پيغمبر
كه مانند تو جسمي ناتوان آورده ام مادر اربعين حسيني
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۵ بازديد
- ۰ نظر