
دانلود رايگان رمان ترسناك كابوس هاي شبانه براي موبايل و كامپيوتر
مردانگي ات را جايي به اثبات برسان …
كابوس هاي من
غيرتت را زير سوال خواهد برد !!
سراسيمه وارد خانه شدم …چشمهايم به خون نشسته بود ،سكوت عجيبي در فضا سنگيني ميكرد ، فرياد زدم :
- ميترا ؟ ميترا ؟
هيچ صدايي نميآمد ..خودم را به اشپزخانه رساندم ….باز هم خبري نبود …قصد
خروج داشتم
كه چشمم به چاقوي روي اپن افتاد ….سريع آن را برداشتم …و خودم را به اتاق خواب رساندم …
صداي زمزمه اي به گوش ميرسيد و در نيمه باز بود …كمي نزديك تر شدم …
از لاي در ، ديدم كه ميترا ، با خونسردي تمام ، رو به روي ميز ارايش نشسته
و موهاي افشانش را ، شانه ميكند ، آنهم با اوازي بر لب !
كه چشمم به چاقوي روي اپن افتاد ….سريع آن را برداشتم …و خودم را به اتاق خواب رساندم …
صداي زمزمه اي به گوش ميرسيد و در نيمه باز بود …كمي نزديك تر شدم …
از لاي در ، ديدم كه ميترا ، با خونسردي تمام ، رو به روي ميز ارايش نشسته
و موهاي افشانش را ، شانه ميكند ، آنهم با اوازي بر لب !
- تويي مبين ؟ ترسونديم !
بي هيچ كلامي نگاهش ميكردم …به صورت بي فروغش ،چشم دوخته بودم …
لباس خواب سفيدي بر تن داشت ، موهاي قهوه اي رنگش را دور شانه هايش رها كرده بود ….
چشمهاي ميشي اش ، روي دستم ثابت ماند …..
چاقو را كه ديد ، رنگ هم از رخسارش رفت ….مانند گچ سفيد شد :
لباس خواب سفيدي بر تن داشت ، موهاي قهوه اي رنگش را دور شانه هايش رها كرده بود ….
چشمهاي ميشي اش ، روي دستم ثابت ماند …..
چاقو را كه ديد ، رنگ هم از رخسارش رفت ….مانند گچ سفيد شد :
- مُ….بين ؟
ناباورانه ، نگاهم ميكرد و همين طور عقب عقب رفت ، نزديكش شدم :
- چي ….چي ش…ده ؟
ديگر مهلت ندادم ، خونش حلال بود ، به طرفش حمله ور شدم ….او را محكم
روي تخت انداختم ، روي قفسه سينه اش نشستم و چاقو را بالا بردم ….
ميترا مرتب جيغ ميكشيد ، آنقدر به او ضربه زدم كه ديگر صداي ناله هايش خاموش شد
روي تخت انداختم ، روي قفسه سينه اش نشستم و چاقو را بالا بردم ….
ميترا مرتب جيغ ميكشيد ، آنقدر به او ضربه زدم كه ديگر صداي ناله هايش خاموش شد
:::دانلود رمان ترسناك كابوس هاي شبانه در ادامه مطلب:::
دانلود رمان براي آندرويد و كامپيوتر pdf
Kabooshaie Shabane98love.ir.pdf
دانلود رمان براي جاوا
منبع : 98love

- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۶ ۷ بازديد
- ۰ نظر