وقتي دلم به سمت تو مايل نميشود
بايد بگويم اسم دلم، دل نميشود
ديوانهام بخوان كه به عقلم نياورند
ديوانهي تو است كه عاقل نميشود
تكليف پاي عابران چيست؟ آيهاي
از آسمان فاصله نازل نميشود
خط ميزنم غبار هوا را كه بنگرم
آيا كسي ز پنجره داخل نميشود؟
ميخواستم رها شوم از عاشقانهها
ديدم كه در نگاه تو حاصل نميشود
تا نيستي تمام غزلها معلقاند
اين شعر مدتيست كه كامل نميشود
زنده ياد نجمه زارع
----------
وقتي از چشم تو افتادم دل مستم شكست
عهد و پيماني كه روزي با دلت بستم شكست
ناگهان- دريا! تو را ديدم حواسم پرت شد
كوزه ام بي اختيار افتاد از دستم شكست
در دلم فرياد زد فرهاد و كوهستان شنيد
هي صدا در كوه،هي "من عاشقت هستم" شكست
بعد ِ تو آيينه هاي شعر سنگم ميزنند
دل به هر آيينه،هر آيينه ايي بستم شكست
عشق زانو زد غرور گام هايم خرد شد
قامتم وقتي به اندوه تو پيوستم شكست
وقتي از چشم تو افتادم نميدانم چه شد
پيش رويت آنچه را يك عمر نشكستم شكست…
زنده ياد نجمه زارع


- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۶ ۱۱ بازديد
- ۰ نظر
