شعرهاي زيبا و غمگين ويژه شهادت امام سجاد (ع)

اس ام اس هاي ماه محرم



اشعار شهادت امام سجاد




بيمار غير شربت اشك روان نداشت
بودش هزار درد و توان بيان نداشت

 

داني چرا ز آل پيمبر كشيد دست
نقشي دگر به كار ستم آسمان نداشت

 

تنها زمين نداشت به سر دست از فلك

پايي به عزم پيش‌نهادن، زمان نداشت


يكسر به خاك ريخت گل و غنچه، شاخ و برگ

آمد ولي زباغ نصيبي خزان نداشت


داني به كربلا ز چه او را عدو نكشت

تا كوفه زنده ماندن او را گمان نداشت


از تب زبس كه ضعف بر او چيره گشته بود

مي‌خواست بگذرد ز سر جان، توان نداشت


يك آسمان ستاره به ماه رخش ز اشك

مي‌رفت، يك ستاره به هفت آسمان نداشت


در تركش دلش كه دو صد تير آه بود
مي‌برد و غير قامت زينب كمان نداشت


 

اشعار شهادت امام سجاد, شهادت امام سجاد




اشعار شهادت امام سجاد




 مداحي شهادت امام زين العابدين, شهادت امام زين العابدين

 

اين زهر، دردي از تب دردم دوا نكرد
هيچ عقده اي از اين گلوي بسته وا نكرد


آنچه كه آرزوي من آن بود آن نشد
سي سال دير آمد و فكر مرا نكرد


طوفان گرفت و دار و ندارم به باد رفت
روزي كه غم وزيد و به ما جز جفا نكرد


غم هاي من ز عصر مصيبت شروع شد
وقتي كه دشمن آمد و رحمي به ما نكرد


در گير و دار غارت معجر ز دختران
خلخال و گوشواره اي آرام وا نكرد


عمه رسيد و گفتم "عليكن باالفرار"
يعني كسي ز آل پيمبر حيا نكرد


از كربلا به كوفه و از كوفه تا به شام
دشمن ز بي حيايي و ظلمي ابا نكرد


اما ميان اين همه رنج و غم وبلا
جايي تلافي ستم "شام" را نكرد


بازار داغ برده فروشي شاميان
داغي به دل گذاشت كه كرب و بلا نكرد


در بين كوچه هاي يهودي نشين شهر
ما را كسي به اسم مسلمان صدا نكرد


ديدم ميان بزم شراب حراميان
چوبي كه دو لب پدرم را رها نكرد


عمري به ياد اين همه غم سوختم ولي
اين زهر، دردي از تب دردم دوا نكرد

 

 مداحي شهادت امام زين العابدين, شهادت امام زين العابدين




اشعار شهادت امام سجاد



 

بعد از آن واقعه ي سرخ، بلا سهم تو شد
پيكر سوخته ي كرب و بلا سهم تو شد


بعد از آن واقعه هفتاد و دو آيينه شكست
ناگهان داغ دل آينه ها سهم تو شد


بعد از آن واقعه آشوب قيامت برخاست
بر سر نيزه سر خون خدا سهم تو شد


بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت
خطبه ي اشك براي شهدا سهم تو شد


بعد از آن واقعه در هروله ي آتش و خون
در شب خوف و خطر خطبه ي «لا» سهم تو شد


بعد از آن واقعه در فصل شبيخون ستم
خوردن زخم ز شمشير جفا سهم تو شد


خيمه ي نور تو در فتنه ي شب سوخت ولي
كس نپرسيد كه اين ظلم چرا سهم تو شد


بعد از آن واقعه، اي زينت سجاده ي عشق
از دلت آينه جوشيد، دعا سهم تو شد


بعد از آن واقعه، اي كاش كه مي مردم من
مصلحت نيست بگويم، كه چه ها سهم تو شد


بعد از آن واقعه ي سرخ ، حقيقت گل كرد
كربلا در تو درخشيد، خدا سهم تو شد





تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد