شعرهاي بسيار زيبا و غمگين اشك آور

اشعار زيبا و خواندني





به آن لبخندت كه چون لبخند گلهاست / به رخسارت كه چون مهتاب زيباست

 

به گلهاي بهار عشق و مستي / به قرآني كه آن را ميپرستي

 

قسم اي نازنين تا زنده هستم / تو را من دوست دارم ميپرستم

 

درون كلبه تاريك و تارم / تويي تنها چراغ روزگارم

 

كبوترهاي شعرم تير خوردند / نميبيني كه عمري بي قرارم

 

--------------------



 

غير دل چيزي ندارم ، كه بدونم لايق تو
دلمو از مال دنيا به تو هديه داده بودم
با تموم بي پناهي ، به تو تكيه داده بودم
هر بلايي سرم اومد ، همه زجري كه كشيدم
همه رو به جون خريدم ،ولي از تو نبريدم
هر جا بودم با تو بودم ، هر جارفتم تو رو ديدم
تو سبك شدن ،تو رويا ، همه جا به تو رسي
اگه احساسمو كشتي ، اگه از ياد منو بردي
اگه رفتي بي تفاوت ، به غريبه سر سپردي
بدون اينو كه دل من شده جادو به طلسمت
يكي هست اينور دنيا كه تو يادش مونده اسمت

 

--------------------


 

شنيده ام كه تو عكس شكسته مي كشي با رنگ
اگر حقيقت است بيا من شكسته ام بي سنگ
مرا تو ساده بكش با تمام سادگي ام
و تلخ و تلخ و تكيده ولي كمي پر رنگ
مرا به رنگ روشن صد التماس تيره بكش
كنار كوچه بن بست و خالي از آهنگ
اگر تو معني پرپر زدن ندانستي
پرنده اي بكش و يك قفس ولي دل تنگ
قرار هر دوي ما بر مدار ماندن بود
ببين كه بي قرار توام هنوز بي نيرنگ
مرا تو خسته بكش، پاره كن شكسته بكش
شكسته از دل سنگي و خسته از دل تنگ

 

--------------------


 

افتاده اگر به خاك ديدي از شاخه جدا شقايقي را
يا در دل موج سهمناگين توفان بشكسته قايقي را
اي عشق مرا نكرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور
اي عشق مرا نكرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور

 

در صبح بهار جاي شبنم در گونه گل تگرگ ديدي
يا صيد به خون كشيده اي افتاده به دام مرگ ديدي
اي عشق مرا نكرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور
اي عشق مرا نكرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور

 

چون من به نگاه دلفريبي گر عاشق و بي قرار گشتي
در دشت جنون بي ترانه سرگشته تر از غبار گشتي
يا پير شدي چو من دريغا از آينه شرمسار گشتي
يا پير شدي چو من دريغا از آينه شرمسار گشتي
گفتي كه هميشه ياد من باش من ياد تو بوده ام هميشه
من هر غزل و ترانه ام را بهر تو سروده ام هميشه
هر صبح پس از نيايش من از ته دل دعات كردم
در قصر بلور آسمونها فرياد زنان صدات كردم
اي عشق مرا نكرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور

 

--------------------



 

اگر كلمه دوستت دارم نمايشگر عشق خدايي من نسبت به توست
اگر كلمه دوستت دارم راضي كننده و تسكين دهنده قلبهاست
اگر كلمه دوستت دارم پايان همه جدايي هاست
اگر كلمه دوستت دارم نشانگر اشتياق راستين من نسبت به توست

 

اگر كلمه دوستت دارم كليد زندان من و توست
پس با تمام وجود فرياد ميزنم
* دنياي زيباي من دوستت دارم *

 

 

 

--------------------



 

رنگين كمان آسمان عشق دور از تو رنگين نيست

 

آئينه ها دور از تو مي گريند احساس ها رنگ غم و اندوه مي گيرند

 

گلهاي گلدان ها از شرم ميميرند

 

در ياي شعرم بي تو مي خشكد

 

در وسعت اين دشت پهناور دور از تو خاري هم نمي رويد

 

آهنگ ها غمگين آغازها پايان

 

معراج ها در خاك اي شرقي زيبا

 

رنگين كمان عشق

 

دور از تو رنگين نيست …

 

--------------------



 

اول از همه برايت آرزومندم كه عاشق شوي،
و اگر هستي، كسي هم به تو عشق بورزد،
و اگر اينگونه نيست، تنهائيت كوتاه باشد،
و پس از تنهائيت، نفرت از كسي نيابي.
آرزومندم كه اينگونه پيش نيايد، اما اگر پيش آمد،
بداني چگونه به دور از نااميدي زندگي كني… ويكتور هوگو

 

--------------------



 

چنان دل كندم از دنيا

 

كه شكلم شكل تنهاييست

 

ببين مرگ مرا در خود

 

كه مرگ من تماشائيست

 

مرا در اوج مي خواهي

 

تماشا كن تماشا كن

 

دروغين بودم از ديروز

 

مرا امروز حاشا كن

 

در اين دنيا كه حتي ابر هم

 

نمي گريد به حال من

 

همه از من گريزانند

 

تو هم بگريز از اين تنها

 

فقط اسمي به جا ماند

 

ازآن چه بودم و هستم

 

دلم چون دفترم خاليست

 

قلم خشكيده در دستم

 

گره افتاده در كارم

 

به خود كرده گرفتارم

 

به جز در خود فرو رفتن

 

چه راهي پيش رو دارم

 

رفيقان يك به يك رفتند

 

مرا با خود رها كردند

 

همه خود درد من بودند

 

گمان كردم كه همدردند

 

شگفتا از عزيزاني

 

كه هم آواز من بودند

 

به سوي اوج ويراني

 

پل پرواز من بودند …







تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد