
اگر چه عشق و وفا را به غايت آوردم
هجوم بي كسي ام را برايت آوردم
من از تظاهر نامحرمان عزا دارم
هزار غم ز هزاران حكايت آوردم
كسي كه درد نديده ز درد راوي نيست
به چشم آنچه كه ديدم روايت آوردم
مرور تلخ ترين خاطرات من وقتي است
كه آستين به سر بچه هايت آوردم
زافتراي كنيزي تمام دلها ريخت
ومن پناه به آه و دعايت اوردم
گهي كه بر لب تو چوب خيزران مي خورد
به آيه شإن نزول ولايت آوردم
براي آنكه به نام تو لطمه اي نرسد
هماره اسم تو را با درايت آوردم
به گريه هاي غريبم اگر چه خنديدند
بهار گريه سوي كربلايت آوردم
فداي پيرهن پاره ات كه با چه دلي
نشان ز خاطره آشنايت آوردم
دگر به شام كسي سب مرتضي نكند
شهيده دادم و داغش برايت آوردم
طنين صوت علي را به كوفه افكندم
رشام غافله را با صدايت آوردم
سر تو سايه به سايه چراغ محمل بود
قدي خميده كنون پيش پايت آوردم
كنار قبر تو دلهاي پر حرارت را
به ياد سوختن خيمه هايت آوردم
ببين كه چادر من پرچم عزاي تو شد
نوا و زمزمه در نينوايت آوردم
هر آنكه فاتح دلهاست چون تو پيروز است
ببين دل همه را مبتلايت آوردم
محمود ژوليده

- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۷ بازديد
- ۰ نظر