شعر و مداحي بازگشت به وطن ويژه اربعين حسيني

اربعين،اشعار زيباي اربعين،عكس اربعين،شعر در مورد اربعين،اشعار محرم و اربعين





عمر سفر آمد به سر مدينه
داغ دلم شد تازه تر مدينه

فرياد زن اعلام كن خبر ده
برگشته زينب از سفر مدينه

از كربلا و شام و كوفه سوغات
آورده ام خون جگر مدينه

هم داده ام از دست شش برادر
هم ديده ام داغ پسر مدينه

از كاروان بي حسين و عباس
ام البنين را كن خبر مدينه

گرديده جسم يوسف پيمبر
از قلب زينب پاره تر مدينه

پيراهن او را بگير از من
بر مادرم زهرا ببر مدينه

بر يوسف زهرا ز سوز سينه
قرآن بخوان، قرآن بخوان مدينه

جان مرا لب تشنه سر بريدند
هجده عزيزم را به خون كشيدند

هم پيكرش را پاره پاره كردند
هم سينه اش را از سنان دريدند

گه دور خيمه گه به دور مقتل
با كعب ني دنبال ما دويدند

با كام خشك از هيجده عزيزم
بين دو نهر آب سر بريدند

از كربلا تا شام لحظه لحظه
رأس حسينم را به نيزه ديدند

اعضاي او گرديده سوره سوره
آيات قرآن از لبش شنيدند

حالا كه آمد اين سفر به پايان
اكنون كه از ره كاروان رسيدند

بر يوسف زهرا ز سوز سينه
قرآن بخوان، قرآن بخوان مدينه

دادم ز كف گل هاي پرپرم را
عبدالله و عباس و اكبرم را

راهم مده راهم مده كه با خود
نآورده ام گل هاي پرپرم را

ديدم به روي شانة ذبيحم
با كام عطشان ذبح اصغرم را

تا سر بريدند از تن حسينم
ديدم لب گودال مادرم را

وقتي سكينه تازيانه مي خورد
كردم صدا جد مطهرم را

دردا كه با پيشاني شكسته
ديدم به ني رأس برادرم را

تا بر حسين خود كنم تأسي
بر چوبة محمل زدم سرم را

يك روزه يك باغ گلم خزان شد
از دست دادم يار و ياورم را

بر يوسف زهرا ز سوز سينه
قرآن بخوان، قرآن بخوان مدينه

عريانِ تن در خون شناورش بود
پيراهنش گيسوي دخترش بود

آبي كه زخمش را به قتلگه شست
در آن يم خون اشك مادرش بود

وقتي كه جسمش را به بر گرفتم
لب هاي من بر زخم حنجرش بود

يك سوي او نعش علي اكبر
يك سوي او دست برادرش بود

من زائر جسمش كنار گودال
زهرا به كوفه زائر سرش بود

پيشاني اش را جاي سنگ دشمن
نقش سم اسبان به پيكرش بود

با من بنال از داغ آن شهيدي
كز نوك ني چشمش به خواهرش بود

از نيزه و شمشير و تير و خنجر
بر زخم ديگر زخم ديگرش بود

بر يوسف زهرا ز سوز سينه
قرآن بخوان، قرآن بخوان مدينه












تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد