
شعري زيبا در مورد امام زمان(عج)
دلم شكستي و جانم هنوز چشم به راهت
شبي سياهم و در آرزوي طلعت ماهت
در انتظار تو چشمم سپيد گشت و غمي نيست
اگر قبول تو افتد فداي چشم سياهت
زگرد راه برون آ كه پير دست به ديوار
به اشك و آه يتيمان دويده بر سر راهت
بيا كه اين رمد چشم عاشقان تو اي شاه
نميرمد مگر از توتياي گرد سپاهت
بيا كه جز تو سزاوار اين كلاه و كمر نيست
تويي كه سوده كمربند كهكشان به كلاهت
جمال چون تو به چشم و نگاه پاك توان ديد
به روي چون مني الحق دريغ چشم ونگاهت
در انتظار تو ميميرم و در اين دم آخر
دلم خوشست كه ديدم به خواب گاه به گاهت
اگر به باغ تو گل بردميد و من به دل خاك
اجازتي كه سر بركنم به جاي گياهت
تنور سينه ي ما را اي آسمان به حذر باش
كه روي ماه سيه مي كند به دوده ي آهت
كنون كه مي دمد از مغرب آفتاب نيابت
چه كوه هاي سلاطين كه مي شود پر كاهت
تويي كه پشت و پناه جهاديان خدايي
كه سر جهاد تويي و خداست پشت پناهت
خدا وبال جواني نهد به گردن پيري
تو شهريار خميدي به زير بار گناهت
شاعر : مرحوم استاد شهريار

- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۲۰ بازديد
- ۰ نظر