دانلود رايگان رمان حادثه پاييزي براي موبايل و كامپيوتر

به نام خدا

در دانلود رمان حادثه پاييزي رمان عاشقانه جديدي براي شما رمان دوستان عزيز قرار داديم كه در مورد دختري به اسم نيلوفره كه همه نيلو صداش ميكنن. اين نيلو خانم چندتا دوست مهربون و شيطون داره كه عاشقانه دوستشون داره… داستان از اونجايي شروع ميشه كه نيلو واس انجام كار خير هر روز به كودكهاي سرطاني سر ميزنه و در همون حين متوجه ميشه كه…

دانلود رايگان رمان حادثه پاييزي

نام رمان:حادثه پاييزي
نويسنده: نيلو اميري
ژانر: عاشقانه و اجتماعي
تعداد صفحات:600 صفحه
توجه: كليه قسمت هاي غير اخلاقي رمان ها حذف مي گردد.

خلاصه دانلود رمان:

رمان هاي جديد ، داستان هاي جذاب و خوانندني

دانلود كتاب رمان و داستان جديد حادثه پاييزي

دانلود رمان حادثه پاييزي براي موبايل و كامپيوتر

در مورد دختري به اسم نيلوفره كه همه نيلو صداش ميكنن. اين نيلو خانم چندتا دوست مهربون و شيطون داره كه عاشقانه دوستشون داره… داستان از اونجايي شروع ميشه كه نيلو واس انجام كار خير هر روز به كودكهاي سرطاني سر ميزنه و در همون حين متوجه ميشه كه…
قسمت هاي ابتدايي رمان را با هم مي خوانيم:
در حالي كه داشتم قهوم رو ميخوردم از پنجره ي اتاقم بيرون رو نگاه ميكردم.
هوا باروني بود و من هميشه عاشق اين
بودم كه از پشت شيشه به قطره هاي بارون نگاه كنم.
نميدونم چرا ولي هميشه اين كار بهم ارامش ميداد.
باغ خونه انگار مثل بهشت شده بود هروقت بارون ميومد همه چيز از نظرم قشنگ تر ميشد.
ليواني كه حالا از قهوه خالي شده بود رو گذاشتم رو ميز.

دانلود رمان جديد و عاشقانه حادثه پاييزي

در همين حين موبايلم زنگ خورد.
فاطمه بود. دوستي كه از مهد كودك با هم دوست بوديم عين خواهر بود برام.خيلي دوسش دارم.
لبخندي زدم و تلفنم رو جواب دادم:
-الوووو نيلو خره گاوه نره حالت چطوره ؟
-فاطمه خجالت بكش اين چه طرز حرف زدنه ؟
-عشقم ميدوني كه من هميشه با تو اينجوري حرف ميزنم گلم.
-فاطمه اگه تا چند لحظه ديگه همينطوري حرف بزني تضمين نميكنم كه روت بالا نيارم .
-نيلو خيلي چندش و حال بهم زني. اصلا يادم رفت چي ميخواستم بگم وايسا فكر كنم…حواس
نميداري واس ادم كه…
در حالي كه ميخنديدم , وايسادم كه خانم آلزايمري حرفش رو يادش بياد…

دانلود رمان حادثه پاييزي

بالاخره بعد دقيقه حرف زد:
-هو بيشعور نخند ميزنم بميريا.ميخواستم بگم كه حوصلم سر رفته پاشو لباس بپوش و از اون
پيله ي مزخرف تنهاييت در بيا.
-اما آخ…
-زر اضافي نزن. مياي يا به زور بيارمت بزغاله ؟
-باشه من كه حريف تو نميشم ميام.
-افرين عشقم تا دقيقه ديگه اونجام زود حاضر شو.
-باشه عزيزم به بچه ها هم گفتي بيان ؟
يه دفعه لحن فاطمه با بغض و مهربوني شد:
-نه نگفتم!ميخوام با خواهر عزيزتر از جونم تنها باشم…

دانلود داستان و رمان حادثه پاييزي

بدون اينكه حرف ديگه اي بزنه يا بزار من حرف بزنم قطع كرد.
ميدونستم قطع كرد تا من نفهمم بغضش در مرز گريه كردنه.
هي خدا!حالا كه من ميخوام همه چي رو يادم بره فاطمه هي يادم مياره.البته دست خودش نيست.
منم تا ماه پيش همين بودم.
دست از افكار مزخرفم برداشتم نميخواستم روزم رو خراب كنم.
جلوي كمدم وايسادم و مشغول انتخاب لباس مورد نظرم شدم…
#پارت_
يه لباس شيك انتخاب كردم و پوشيدم هر چي باشه دارم با بهترين دوستم ميرم بيرون ميخوام
بهم خوش بگذره.
لباس رو پوشيدم خودم رو تو آينه برانداز كردم واقعا بهم ميومد.

رمان و داستان حادثه پاييزي

قبل از سر كردن شالم, تصميم گرفتم كمي آرايش كنم.
يه آرايش مليح و دخترونه رو صورتم پياده كردم.واقعا خوب شده بودم.
چشماي مشكيم با اون خط چشمي كه كشيده بودم,خيلي كشيده تر شده بودن و بيشتر به چشم
ميومدن .
گونه هاي متناسبي داشتم كه با اون رژ گونه ي هلويي بيشتر تو ديد بودن.
بينيمم كه عمل كرده بودم.ولي نه اونطوري كه خيلي ضايع باشه. اخه بچگي يه بار وقتي بازي
ميكردم با صورت خوردم زمين و بيني نازنينم نابود شد.
تا سن سالگي با اون بيني نكبتي سر كردم ولي همين سال پيش عملش كردم.هه بعد از اون
اتفاق شوم كه باعث شد من سه سال تو تنهايي دست و پا بزنم.
لبامم كه خدا دادي قلوه اي و صورتي بود و حالا با اون رژلب كمرنگ صورتي زيباتر شده بود.
با تك زنگي كه فاطمه زد بيخيال كنكاش خودم شدم.

دانلود رمان عاشقانه حادثه پاييزي

با سرعت جت مانندي شالم رو سر كردم و كيف ست مانتوم رو برداشتم و وسايل مورد نيازم رو
توش گذاشتم.
برقا رو خاموش كردم و در رو قفل كردم.
كفش هاي عروسكي تختم رو پوشيدم.
چين اين دخترا با كفش هاي پاشنه سانتي راه ميرن يعني پاشون قلم نميشه ؟؟
با بوقي كه ميدونستم فاطمه زده عين اين سكته اي ها سوار آسانسور شدم.
ميدونستم الان كه فاطمه منو ببينه به خونم تشنس.
آخه هميشه به ان تايم بودن خيلي حساسه .
آسانسور كه وايساد, به سمت ماشين فاطي پرواز كردم.
نشستنم همانا و ضربه اي كه به سرم خورد همانا.
-الاغ چرا ميزني ؟
-نكبت بيشعور من صدبار به تو نگفتم زود باش معلوم هست چه غلطي ميكني ؟
-اووووو حالا انگار چي شده ؟ مين دير كردم همش.
-نيلو دهن منو وا نكنا,همون مينت جيگر منو دراور ميدوني كه چقدر حساسم خو ميميري يكم
زود بياي منو حرص ندي؟نميگي از عصبانيت پوستم چروك ميشه كسي منو نميگيره ميدوني..
-فاطمه جان عزيزم, خر قشنگم نفس بگير اين ماشين كوفتي رو روشن كن بريم.دير شد…
پارت_
بالاخره فاطمه دست از غر زدنش برداشت و
ماشين رو روشن كرد.

دانلود رايگان رمان حادثه پاييزي

همونطور كه تو خيابونا عين بيكارا ميچرخيديم, تصميم گرفتيم بريم خريد كنيم.
از اونجايي كه من به شخصه عاشق خريدم,
جيگر فاطمه رو در اوردم تا يه چيز درست و حسابي بيگرم.
هميشه همينطوري بود بايد از يه چيزي خوشم ميومد تا ميگرفتم.هرچند فاطي هم از خجالتم
در.اومد و حسابي كارم رو تلافي كرد.
خلاصه بعد از ساعت خريد و اينور اونور
رفتن, از پاساژ بيرون اومديم و چون در
مرض نابودي از نظر غذايي بوديم, تصميم گرفتيم بريم و ناهار بخوريم.
وسيله ها رو داخل ماشين فاطي گذاشتيم و
خودمون هم سوار شديم و رفتيم به يه رستوران شيك و ناهار خورديم.

رمان حادثه پاييزي

بعد از ناهار فاطمه منو رسوند خونه و وقتي جلوي در خونه نگه داشت گفت:
-نيلو جونم !
-باز چي ميخواي فاطمه؟
-لياقت نداري ديگه باهات مثل ادم حرف بزنم. پرروووووو!
-ديوونه!بگو چي ميخواي بگي ميخوام برم بخوابم.
-خب بابا! تو هم با اين خوابت. ميخواستم بگم جمعه ي اين هفته يعني روز ديگه
منو ارينا و يلدا ميخوايم بيايم خونت.
-ااا واقعا؟ يعني از مسافرت اومدن ؟
-اووووووو خانمو باش! سلام صبح بخير بله ديشب رسيدن.
-بس چرا به من نگفتن ؟
-چون اون تا خنگولم مثل تو مرگ خواب دارن!
-بس تو چطوري فهميدي اونا اومدن؟
-چون ديشب ي پيام از طرف يلدا واسم اومد كه گفت رسيديم.
-اها باشه. بس من جمعه منتظرتونم با اون دوتا اويزون ديگه بيايد
-نيلوي عزيزم در اينكه اونا اويزونن شكي نيست ولي گلم من به اين خوبي.
-يكي تو خوبي يكي خواجه حافظ شيرازي.
زياد حرف زدي وقتمو گرفتي. منتظرتونم باباي.
بعد سريع گونشو بوسيدم و از ماشين پياده شدم و خريدامو برداشتم. بيچاره

دانلود رمان حادثه پاييزي

فاطمه همينطوري مات مونده بود.
والا اگه ميذاشتم حرف بزنه تا صبح منو نگه ميداشت.
ولي ميدونستم به دل نميگيره و ناراحت نميشه.
سوار اسانسور شدم و وقتي به واحد خودم رسيدم. در رو با كليد باز كردم و وارد خونه شدم.
كفشامو در اوردم و خودم رو ولو كردم رو كاناپه…
#پارت_
اصلا حس لباس عوض كردن رو نداشتم.
هي! يادش بخير وقتايي كه سر عوض كردن لباس تنبلي ميكردم , مامانم هي ميگفت :
دختر انقدر شلخته و نا منظم ؟ تو رو فردا

:::دانلود رمان و داستان حادثه پاييزي در ادامه مطلب:::

دانلود با فرمت zip -فشرده (6.78 مگابايت)

دانلود با فرمت pdf – كامپيوتر (7.976 مگابايت)

دانلود با فرمت apk -آندرويد ( 1.064 مگابايت)

منبع : 98love

بهترين مسواك برقي - با دو سال گارانتي

خريد اينترنتي مسواك برقي مارك اورال بي - اصل و اورجينال

داراي كيفيت عالي و دو سال گارانتي و خدمات پس از فروش

شماره مجوز بهداشت: 8834331279598000

داراي باطري داخلي قابل شارژ و فوق العاده قوي

داراي سري فوق العاده با كيفيت و قابل تعويض

سري اين مسواك در داروخانه ها موجود بوده و ميتوان به راحتي تهيه كرد

2 سال گارانتي اصل آلمان

قيمت فقط: 110000 هزارتومان

ادكلن بلك افغان طرح اصلي با ماندگاري بالا- سايز ۵۰ml

ويژگي هاي ادكلن بلك افغان (ادكلن بلك افغانو):

Black Afgano
ماندگاري عطر تا ۲ روز
كيفيت بسيار عالي
ويژه بانوان و آقايان
نوع عطر extrait de perfurm
نوع رايحه: تند، گرم، تلخ

قيمت فقط: 105000 تومان

شارژر خورشيدي و پاوربانك - ضد آب و ضربه

http://www.harajiha.ir/pic/uploads/1491327070.jpg

شارژر خورشيدي و پاوربانك 5000 ضد آب و ضد ضربه

با انرژي خورشيد هم شارژ ميشه
2-تا حدودي ضد آب هست (مقاوم در برابر ريزش آب باران و عرق
يعني منظور افتادن وفرو رفتن دستگاه در آب نيست)
3-باتري داخلي از نوع ليتيوم پليمر ميباشد.

نوع باتري داخلي : ليتيوم پوليمري
حجم باتري واقعي داخلي : 5000 mAh
حجم باتري كه روش نوشته شده است: 10000 mAh
شارژ از طريق سولارپنل : 5 ولت 200 ميلي آمپر
برق ورودي : 5 ولت 1 آمپر DC
خروجي برق : 2 عدد پورت 5 ولتي 1 آمپري DC
ارسال رنگ بصورت كاملا رندوم
زمان مورد نياز براي شارژ كامل باتري داخلي از طريق پنل خورشيدي : 13 ساعت نور مستقيم آفتاب
زمان مورد نياز براي شارژ كامل باتري داخلي از طريق پورت USB كامپيوتر : 5 ساعت
زمان مورد نياز براي شارژ كامل باتري داخلي از طريق آداپتور وشارژر USB :
بستگي به آمپر خروجي شارژر از 2 الي 4 ساعت

قيمت فقط: 58000 تومان