به نام خدا

در دانلود رمان پايان سرنوشت رمان عاشقانه جديدي براي شما عزيزان قرار داديم كه رمان پس از يك خواب بيداري آغاز مي شود. وقتي كه دختر داستان ما پس از بيدار شدن احساس مي كند كه جز خودش كسي زنده نيست اما متوجه مي شود كه غير از خود افراد زنده ي ديگري هم هستند. ادامه ي اين اتفاق است رويداد هاي غير منتظره اي را رقم مي زند…
دانلود رمان پايان سرنوشت
نام رمان: پايان سرنوشت
نويسنده: شهريور
ژانر: عاشقانه و اجتماعي
تعداد صفحات:431صفحه
توجه: كليه قسمت هاي غير اخلاقي رمان ها حذف مي گردد.
خلاصه دانلود رمان:

دانلود كتاب رمان و داستان جديد پايان سرنوشت
كه رمان پس از يك خواب بيداري آغاز مي شود. وقتي كه دختر داستان ما پس از بيدار شدن احساس مي كند كه جز خودش كسي زنده نيست اما متوجه مي شود كه غير از خود افراد زنده ي ديگري هم هستند. ادامه ي اين اتفاق است رويداد هاي غير منتظره اي را رقم مي زند…
قسمت هاي ابتدايي رمان را با هم مي خوانيم:
طبق معمول هر روز لباسامو پوشيدم و از خونه زدم بيرون تا كار هر روزم كه ول چرخيدن تو خيابونا بود و انجام بدم
،مدرسه ام تموم شده بود وديگه بيكار بودم به كنكور فكر هم نميكردم چون حالم از هر چي رياضي بود به هم
ميخورد،رشته ي مورد علاقه ي خودم نبود ،خودم هنر دوست داشتم،ولي اصرار مادرم بود كه رياضي بخونم تا كلاسم
از بقيه ي دختراي فاميل كه طبق يه مرض مسري همشون مهندس بودن كمتر نباشه،اما ديگه بيشتر از اين
نميخواستم به خاطر علاقه ي مادرم بهش ادامه بدم ،ديگه به هنر هم فكر نميكردم، به هيچي فكر نميكردم،اصلا براي
چي به وجود اومده بودم ،من كه كاري نداشتم كه انجام بدم ……..ولش كن ،بهتره برگردم خونه ديگه از تو خيابونا
گشتن هم خسته شدم.
رمان عاشقانه و احساسي پايان سرنوشت
كليد وانداختم تو قفل و رفتم توخونه بايد حالا حالا ها راه ميرفتم تا به ساختمون اصلي برسم،ساختمون چيه خراب
شده ي اصلي ،همين روزاست كه اين خونه ي اجدادي كلنگي رو سرمون خراب بشه كاشكي زودتر بشه ….. خواستم
در ساختمونو باز كنم برم تو كه صداي حرف زدن شنيدم،كنجكاو شدم چون صداي يه مرد بود….و صداي مادرم،اون
اين موقع روز تو خونه چيكار ميكرد الان بايد سر ساختمون باشه،يواش رفتم پشت پنجره ي قدي تا ببينم كي تو
خونه است،خداي من چي ميديدم؟؟؟؟مادرم با دوست صميمي بابام روي مبل نشستن و دارن خيلي صميمي باهم
ميگن و ميخندن ،اون عوضي بهترين دوست بابام بود،وقتي بابام مرد اون خيلي بهمون كمك ميكرد،من بهش اعتماد
داشتم،حتي دوستش داشتم،چطور ميتونه؟؟؟مامانم چطور ميتونه؟؟؟اون كه بابا رو خيلي دوست داشت،حالا معني
حرفايي كه اين اواخر ميزد وميفهمم همش از اينكه يكي از دوستاش ميخواد دوباره ازدواج كنه ميگفت و اينكه كار
درستو ميكنه و ….پس دوستي در كار نبود،خدايا چطور ميتونن اينكارو بكنن،اشكام بي اراده جاري بود،ديگه واقعا
اميدي به ادامه ي اين زندگي نداشتم،خسته و كوفته به سمت در خروجي قدم برداشتم اما نه ديگه ناي بيرون رفتن
هم نداشتم ،راه زير زمين و در پيش گرفتم،زير زميني كه هر وقت قهر ميكردم ميرفتم اونجا ،ولي حتي پله ها هم
ديگه تمومي نداشتن،زير زمين از اين عميقتر فكر نكنم كس ديگه اي ساخته باشه…..بالاخره رسيدم،خودمو انداختم
روي زمين،ديگه اشكام هم نميومد،ديگه نميخواستم ادامه بدم،خدايا بهانه اش هم كه خودت بهم دادي، فقط چه
جوري؟؟……چشمم به يه تيكه شيشه خورد،خدايا ممنون كه خودت كمكم ميكني،شيشه ر برداشتم و بهش نگاه
كردم،چقدر قشنگ بود،به همه رنگي در ميومد،زرد،سبز،آبي،يعني شيشه ي چي بوده،همينجوري به شيشه نگاه
ميكردم كه چشام گرم شد و خوابم برد…
وقتي چشامو باز كردم يه لحظه نفهميدم كجام….به دور و برم نگاه كردم …. يه دفعه همه چي يادم اومد ،شيشه كنارم
افتاده بود،باورم نميشد كه ميخواستم خودمو بكشم، پرتش كردم اون ور كه هزارتيكه شد،بايد ميرفتم با مادرم حرف
ميزدم اين بهتر بود،آره خيلي بهتر بود،بايد همه چي رو برام توضيح ميداد…..
رفتم بالا ،بايد قبل از هر چيزي مادرم و پيدا ميكردم ،ساعت صبح بود پس حتما رفته بود سركار،با اين حال به
سمت اتاقش رفتم،در زدم جواب نداد،رفتم تو اتاق رو تختش خوابيده بود،يعني چي شده كه تا الان خوابه ،حتما از
ديشب نگران من شده بوده و خوابش نبرده بوده،رنگش پريده بود،دست گذاشتم رو پيشونيش،….واي ،مثل برق
گرفته ها دستمو كشيدم،سرد سرد بود،با وحشت،نبضشو گرفتم ،هيچ نبضي در كار نبود ،نميدونم چي بر من گذشت
ولي ميدونم اگه همون لحظه جيغ نميكشيدم و گريه نميكردم حتما سكته ميكردم،ضجه ميزدم تا يه ساعت همونجا
نشستم و مامانو بغل كردم و گريه كردم….
تلفن و برداشتم تا به اورژانس زنگ بزنم ،اما هر چي زنگ ميزدم كسي بر نميداشت،شماره ي خونه ي دايي رو
گرفتم بازم كسي جواب نداد،به 111 زنگ زدم ولي كسي جواب نداد،خودمو كنار ميز تلفن انداختمو تا ميتونستم با
صداي بلند گريه كردم تا حالا هيچ وقت خودمو اينقدرتنها نديده بودم،به دفترچه ي تلفن نگاه كردم با اينكه از خالم
خوشم نميومد و يك ماه بود كه باهاش قهر بودم اما ديگه چاره اي نداشتم،شماره شو گرفتم ولي جواب نداد،به هر
شماره اي كه فكرشو ميكردم زنگ زدم حتي شماره ي دوست بابام كه مرگ مامان رو از چشم اون ميديدم ،چون اگه
به خاطر اون نبود من نميرفتم زيرزمين قهر كنم و مامانم هم از دلشوره ي من نميمرد،آره مامان از دلشوره ي من
مرده،خدايا ديگه بدتر از اين امكان نداره،دوباره اشكام جاري شد ….ولي نه …الان بايد يكي رو پيدا ميكردم كه ازش
كمك ميگرفتم ،بلند شدم تا برم از همسايه ها كمك بگيرم.
پامو كه تو كوچه گذاشتم اولين چيزي كه خيلي جلب توجه ميكرد،سكوت خيابونا بود،نه صداي ماشين ميومد،نه
صداي هيچ جنبنده ي ديگه اي ،تا حالا هيچ وقت خيابونا اينقدر آروم نبوده،به آسمون نگاه كردم خيلي صاف بود
،خورشيد تو وسط آسمون داشت ميدرخشيد،همچين چيزي تو تهران غير ممكن بود،يه لحظه ترس برم داشت از اين
همه سكوت،سرمو تكون دادم تا اين افكار مزاحم ازم دور بشن و رفتم طرف خونه ي همسايه، هيچ كس جواب نداد
همين طور ادامه دادم به زدن زنگ همه ي همسايه ها،اما بي فايده بود؛تا اينكه چشمم به سر كوچه افتاد،يه دوچرخه
افتاده بود اونجا و يه نفر هم كنارش،دوييدم طرفش ،با دست تكونش دادم ،اما اون هيچ تكوني نخورد،صداش كردم:
آقا….اقا –
ولي هيچي نگفت،دستمو گذاشتم رو گردنش ،نبض نداشت،بي اختيار يه جيغ كشيدم و خودمو پرت كردم عقب،از
ترس داشتم ميلرزيدم ،يعني چي شده بود،با زحمت خودمو به خيابون اصلي رسوندم چيزي كه ميديدم رو تا به حال
نه تو واقعيت ونه حتي توي هيچ فيلمي نديده بودم،همه ي ماشينا وايستا ده بودن، وسر نشيناشون به نظر ميرسيد كه
خواب باشن،نه اصلا به نظر خواب نميومدن،به نظر مرده ميومدن،توي پياده روها پر از آدمايي بود كه رو هم افتاده
بودن و همه به نظر مرده بودن،همونجا زانو زدم و با وحشت به چيزايي كه روبروم بود خيره شدم…تنها چيزي كه
تونستم با بهت از خودم بپرسم اين بود:
اگه همه مرده بودن،اگه اين آخر همه چيز بود ،كه به نظر ميومداينطور باشه،پس چرا من زنده بودم؟؟ –
همينجور سرگردون تو خيابونا قدم ميزدم،با وجودي كه سعي ميكردم به جسد هايي كه اطرافم هستن توجهي نكنم
اما نميشد،همش فكر ميكردم كه زل زدن به من،ميترسيدم؛ با تمام وجودم ،بايد برميگشتم خونه نميشد مادرم و
همينجوري ول كنم،راه زيادي رو اومده بودم ناي پياده برگشتنو نداشتم،تصميم گرفتم با يكي از اين همه ماشين بي
صاحب برم،ولي بايد دنبال يكي ميگشتم كه جنازه اي پشت فرمونش نباشه،اما همه ي ماشيناي خالي درشون قفل
بود،مجبور بودم يكي از جنازه ها رو كنار بزنم،نبايد كار سختي باشه فقط بايد چشمامو ببندم وبه طرف نگاه
نكنم،همين….ولي بايد يه ماشين دنده اتوماتيك انتخاب ميكردم چون رانندگي بلد نبودم،فقط يه بار سوار ماشين
مادرم شده بودم كه اونم بعد از دو متر رفتن كوبونده بودم به ديوار،…..
با الاخره يه ماشين انتخاب كردم،فقط مونده بود كه با خودم كنار بيام و درشو باز كنم،
_ نبايد به صورتش نگاه كنم….نبايد… نبايد….
:::دانلود رمان و داستان پايان سرنوشت در ادامه مطلب:::
منبع : 98love

بهترين مسواك برقي - با دو سال گارانتي

خريد اينترنتي مسواك برقي مارك اورال بي - اصل و اورجينال
داراي كيفيت عالي و دو سال گارانتي و خدمات پس از فروش
شماره مجوز بهداشت: 8834331279598000
داراي باطري داخلي قابل شارژ و فوق العاده قوي
داراي سري فوق العاده با كيفيت و قابل تعويض
سري اين مسواك در داروخانه ها موجود بوده و ميتوان به راحتي تهيه كرد
2 سال گارانتي اصل آلمان
قيمت فقط: 110000 هزارتومان
ادكلن بلك افغان طرح اصلي با ماندگاري بالا- سايز ۵۰ml

ويژگي هاي ادكلن بلك افغان (ادكلن بلك افغانو):
Black Afgano
ماندگاري عطر تا ۲ روز
كيفيت بسيار عالي
ويژه بانوان و آقايان
نوع عطر extrait de perfurm
نوع رايحه: تند، گرم، تلخ
قيمت فقط: 105000 تومان
شارژر خورشيدي و پاوربانك - ضد آب و ضربه

شارژر خورشيدي و پاوربانك 5000 ضد آب و ضد ضربه
با انرژي خورشيد هم شارژ ميشه
2-تا حدودي ضد آب هست (مقاوم در برابر ريزش آب باران و عرق
يعني منظور افتادن وفرو رفتن دستگاه در آب نيست)
3-باتري داخلي از نوع ليتيوم پليمر ميباشد.
نوع باتري داخلي : ليتيوم پوليمري
حجم باتري واقعي داخلي : 5000 mAh
حجم باتري كه روش نوشته شده است: 10000 mAh
شارژ از طريق سولارپنل : 5 ولت 200 ميلي آمپر
برق ورودي : 5 ولت 1 آمپر DC
خروجي برق : 2 عدد پورت 5 ولتي 1 آمپري DC
ارسال رنگ بصورت كاملا رندوم
زمان مورد نياز براي شارژ كامل باتري داخلي از طريق پنل خورشيدي : 13 ساعت نور مستقيم آفتاب
زمان مورد نياز براي شارژ كامل باتري داخلي از طريق پورت USB كامپيوتر : 5 ساعت
زمان مورد نياز براي شارژ كامل باتري داخلي از طريق آداپتور وشارژر USB :
بستگي به آمپر خروجي شارژر از 2 الي 4 ساعت
قيمت فقط: 58000 تومان
ساعت دخترانه و زنانه گل گلي

ساعت مچي زنانه و دخترانه والار گل گلي
ساعت دخترانه و زنانه گل گلي
ساعتي منحصر به فرد و طراحي متفاوت
ساعت فوق العاده شيك و زيبا
ساعتي با ظاهري متفاوت ويژه كساني كه به زيبايي خود اهميت مي دهند
قيمت فقـط :27000 تـومان
دستگاه گرم كننده موم اپيلاسيون خشابي به همراه موم

در استفاده از موم جهت اپيلاسيون از آنجا كه موها از ريشه جدا مي گردد
باعث مي شود به مرور زمان رويش موها كاملا قطع گردد.
بعد از اپيلاسيون حتما از سافت ژل يا محصولات خنك كننده استفاده گردد
تا التهاب احتمالي حاصله را كاهش و از بين ببرد.
از اين دستگاه مي توان براي تمام نقاط بدن از جمله صورت، چانه، پشت، دست و پا، لب و ... استفاده نمود
و با هر پوستي سازگار مي باشد.
دستگاه وكس موم گرم كن خشابي
اين نوع دستگاه مناسب براي موم هاي خشابي بوده
سرعت گرمايشي سريع
قيمت فقط: 49000 تومان
فروشگاه اينترنتي حراجي ها
ديگر محصولات در ادامه مطلب

