
حلال جميع مشكلات است حسين
شوينده لوح سيئات است حسين
اي شيعه تو را چه غم ز طوفان بلا
آنجا كه سفينه النجات است حسين

- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر





اشعار زيبا و مذهبي ويژه ماه محرم
آنجا كه اشك پاي غمت پا گرفت و بعد…
بغضي ميان سينه من جا گرفت و بعد…
وقتي كه ذوالجناح بدون تو بازگشت
اين دخترت بهانه بابا گرفت و بعد …
ابري سياه بر سر راهم نشسته بود
ابري كه روي صورت من را گرفت و بعد
انگار صداي مادري دلخسته مي رسيد
آري صداي گريه ي زهرا گرفت و بعد
همراه آن صدا تماميِّ كودكان
ذكر محمدا و خدايا گرفت و بعد
هر كس كه زنده بود از اهل خيام تو
مويه كنان شد و ره صحرا گرفت و بعد
دور از نگاه علمدار لشگرت
آتش به خيمه هاي تو بالا گرفت و بعد
پس بر سنان كنند سري را كه جبرئيل
شويد غبار گيسويش از آب سلسبيل
كم كم غروب واقعه از راه مي رسيد
يك زن ميان دشت، سراسيمه مي دويد
اين خيمه ها نبود كه آتش گرفته بود
آتش ميان سينه ي او شعله مي كشيد
راهي نمانده بود برايش به غير صبر
بايد دل از عزيز سفر كرده مي بريد
مردي كه رفت و از سر ني حسّ بودنش
قطره به قطره سرخ و غريبانه مي چكيد
آن مرد رفت و واقعه را دست زن سپرد
بايد حماسه پشت حماسه مي آفريد
اي ساربان آهسته ران آرام جان گم كرده ام
آخر شده ماه حسين من ميزبان گم كرده ام
در ميكده بودم ولي بيرون شدم چون غافلين
اي واي ازين بي حاصلي عمر جوان گم كرده ام
پايان رسد شام سيه آيد حبيب من ز ره
اما خدا حالم ببين من مهربان گم كرده ام
اي واي ازين غوغاي دل از دلبرم هستم خجل
وقت سفر ماندم به گل من كاروان گم كرده ام
نعمت فراوان دادي ام منت به سر بنهادي ام
اما ببين نامردي ام صاحب زمان گم كرده ام
من عبد كوي عشقم و من شاه را گم كرده ام
آقا تو را گم كرده ام مولا تو را گم كرده ام
بنوشتم اين نامه چنين با خون دل اي مه جبين
اما ببين بخت مرا نامه رسان گم كرده ام
از زمين تا آسمان آه است مي داني چرا؟
يك قيامت گريه در راه است مي داني چرا؟
بر سر هر نيزه خورشيدي ست يك ماه تمام
بر سر هر نيزه يك ماه است مي داني چرا؟
اشهد ان لا…شهادت اشهد ان لا …شهيد
محشر الله الله است مي داني چرا؟
يك بغل باران الله الصمد آورده ام
نوبهار قل هوالله است مي داني چرا؟
راه عقل از آن طرف راه جنون از اين طرف
راه اگر راه است اين راه است مي داني چرا؟
از رگ گردن بيا بگذر كه او نزديك توست
فرصت ديدار كوتاه است مي داني چرا؟
از كجا معلوم شايد ناگهانت برگزيد
انتخاب عشق ناگاه است مي داني چرا؟
از محرم دم به دم هر چند ماتم مي چكد
باز اما بهترين ماه است مي داني چرا؟






دارد مي آيد محرم
يك كاروان دل به سويت
تو رهروي سوي فردا
دارد مي آيد محرم
ماه پر از ياد مولا
دارد مي آيد محرم
ماه مساجد، تكايا
ماه غم و اشك و ماتم
بر غربت ابن زهرا
دارد مي آيد محرم
ماه هميشه سيه پوش
ماهي كه هر انقلابي
از ياد آن گشته پرجوش
دارد مي آيد محرم
ماه حسين و علمدار
هيهات از هرچه ذلت
از زندگاني چو مردار
هيهات از هرچه بيعت
با هر يزيد زمانه
از مسلك اهل كوفه
از اشك بي پشتوانه
دارد مي آيد محرم
و كربلا كل دنياست
شمر و اباالفضل و هاني
نقش من و تو همين هاست
بايد كه خود را بيابيم
ما در كدامين سپاهيم؟
يا در عمل اهل حقيم
يا آنكه اهل تباهيم
