هر چند حال و روز زمين و زمان بد است
يك تكه از بهشت در آغوش مشهد است
حتي اگر به آخر خط هم رسيده اي
آنجا براي عشق شروعي مجدد است
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۵ بازديد
- ۰ نظر
من كيستم گداي تو يا ثامن الحجج
شرمنده عطاي تو يا ثامن الحجج
بالله نمي روم بر بيگانگان به عجز
تا هستم آشناي تو يا ثامن الحجج
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۵ بازديد
- ۰ نظر
زائري باراني ام آقا به دادم مي رسي ؟
بي پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم مي رسي ؟
گر چه آهو نيستم اما پر از دلتنگيم
ضامن چشمان آهوها به دادم مي رسي ؟
من دخيل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمين دردانه زهرا به دادم مي رسي
السلام عليك يا امام الرئوف!
سلام بر تو كه مهرباني هايت
از شمار زائران انبوهت بسيار بيشتر است.
امروز، سلام اشكبار ما
با سوختن «اباصلت» همراه شده است.
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۴ بازديد
- ۰ نظر
مگو كه بي خردم هيچكس نمي خردم
كرامت تو به بالاي دست مي بردم
اگر جدا كني از خود مرا كم از صفرم
و گر كنار تو باشم فزون تر از عددم
گدايي درت از خلق بي نيازم كرد
كه در سوال كسي جز تو را صدا نزنم
هزار بار شدم غافل از تو ديدم باز
فزوني كرمت سوي اين حرم كشدم
ز كثرت كرمت اي كريم اهل البيت
خجالتي كه كشيدم هماره مي كُشدم
زهي كرامت و لطفت كه دعوتم كردي
بجاي آنكه گذاري به سينه دست ردم
مرا ميان سگان درت پناه بده
و گرنه گرگ گنه حمله كرده مي دردم
بهاي يك ثمن بخس هم ندارم
ليك به لطف خويش امام رئوف مي خردم
مرا به گلبن عشقش پناه داد رضا
اگر چه نيست به جز مشت خار در سبدم
نهاده ام به روي خويش نام (ميثم) را
بهانه ايست قبولم كند، اگر چه بدم

- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر
كار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان
پاداش تو، كي زهر جفا بود، رضا جان
آن لحظه كه پرپر زدي و آه كشيدي
معصوم? مظلومه، كجا بود رضا جان
بر ديدنت آمد چو جوادت ز مدينه
سوز جگرش، يا ابتا بود رضا جان
تنها نه جگر، شمع صفت شد بدنت آب
كي قتل تو اينگونه روا بود، رضا جان
تو ناله زدي، در وسط حجره و زهرا
بالاي سرت نوحهسرا بود رضا جان
يك چشم تو در راه، به ديدار جوادت
چشم دگرت كرب و بلا بود، رضا جان
جان دادي و راحت شدي از زخم زبانها
اين زهر، براي تو شفا بود رضا جان
از آتش اين زهر، تن و جان تو ميسوخت
اما به لبت، ذكر خدا بود رضا جان
روزي كه نبوديم در اين عالم خاكي
در سينه ما، سوز شما بود رضا جان
از خويش مران «ميثم» افتاده ز پا را
عمري درِ اين خانه گدا بود رضا جان

- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر
يك نفر عاشقانه مي آمد، نفس كوچه ها معطر بود
روي گلدسته ها اذان مي ريخت ، زائري در افق شناور بود
چند متري جلوتر آمد و بعد، رو به روي سپيده زانو زد
در مقام ((رضا)) گرفت آرام ، ((شاهدِ)) ايستگاه آخر بود
چشمهايش به سمت در چرخيد ، با نگاه غريب گفت آقا
اشك او دانه دانه مي غلطيد ، صاف و ساده شبيه مرمر بود
دست و پايش هنوز مي لرزيد ،حس او را كسي نمي فهميد
گنبد زردو صحن گوهرشاد.، محو دارالشفاي خاور بود
گفت آقا غريبه ام اينجا ، جان فرزند و مادرت زهرا
زخم انگور داشت چشمانش ، رنگ و رويش شبيه ساغر بود
از غريبي ِ ضامن آهو، بغض هفت آسمان ترك برداشت
نم نمك قطره قطره مي باريد ، چهره ي آسمان مكدر بود
چشمهاي زمين به سوز آمد ، پشت افلاك ،از غمش خم شد
آنچه بر روزگار آمد از ، فهم و اداراك ها فراتر بود
سالگرد شهادت آقا، پا برهنه نجيب و دريا زاد
روبه دروازه هاي مشرق و نور، موجهايي پر از كبوتر بود

- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر
اي غريب خراسان سيدي يا رضا جان
داغ تو بر دل ما چشم ما بر تو گريان
سينهات پر شراره ديدهات پر ستاره
هم غمت بيشماره هم جگر پاره پاره
شهادت امام رضا(عليه السلام) تسليت باد

- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

چه حسي بود در قلبم شبيه كوچه برفي
به راه كوچه ي برفي تو را از خود جدا كردم
نفهميدم كه مي ميرم نباشي مثل پروانه
تو را من در ته اين كوچه ي برفي رها كردم

- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

هنوز هم برام هيچي جالب تر از اين نيست
كه صبح پاشم ببينم كلي برف اومده
و هيچكي هم از روش نرفته
زمستانتان سفيد و سلامت
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر

چه سخاوتمند است پاييز
كه شكوه بلندترين شبش را
عاشقانه پيشكش تولد زمستان كرد
زمستانتان سفيد و سلامت . . .
- ساناز محمدي
- چهارشنبه ۱۳ آبان ۹۴ ۱۳:۳۷ ۶ بازديد
- ۰ نظر